ترجمه مقاله

بغلگاه

لغت‌نامه دهخدا

بغلگاه . [ ب َ غ َ ] (اِ مرکب ) پهلوگاه : مادرش زره بر وی راست میکرد [ مادر عبداﷲ زبیر ]. بغلگاه میدوخت و میگفت دندان فشار با این فاسقان تا بهشت یابی . گفتی بپالوده خوردن میفرستد. (تاریخ بیهقی ). شاه در او رسید و شمشیر بر بغلگاه زد و او را از زین نگونسار درافکند. (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی سعید نفیسی ).
ترجمه مقاله