بفرمانلغتنامه دهخدابفرمان . [ ب ِ ف َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مطیع. بنا به امر. برحسب دستور : بلی بفرمان گویم اگر هجا گویم از آنکه قول خداوند را بفرمانم .مسعودسعد.