ترجمه مقاله

بقار

لغت‌نامه دهخدا

بقار. [ ب َق ْ قا ] (ع اِ) یکی از صور شمالی فلک که آنرا عوا و طاردالدب و حارس الشمال و حارس السماء و صیاح نیز خوانند و آن بشکل صیادی توهم شده که بر دست چپ چوبی و بر دست دیگر بند دو سگ شکاری دارد و با سگان دب اکبر را میراند و پنجاه و چهار ستاره بر آن رصد کرده اند که خباع و اولاد خباع و رمح از آن جمله اند. و ستاره ٔ قدر اول سماک رامح نیز در آن صورت است . عوا. العوا. صیاح . طاردة البرد. وَرَک ُالاْ َسَد عرقوب الاسد. (یادداشت بخطمؤلف ). صورت فلکی نزدیک دب اکبر. (دزی ج 1 ص 102).
ترجمه مقاله