ترجمه مقاله

بقع

لغت‌نامه دهخدا

بقع. [ ب ُ ] (ع اِ) مردم آبکشی که بدنش از آب جابجا تر شده باشد. (ناظم الاطباء). آب کشانی که بدن آنها جابجا از آب تر شده باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || (ص ) قومی که بر آنها جامه های مرقع باشد. و منه قول حجاج : رایت قوماً بقعا، کانه ج ِ ابقع. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله