بلابرهان
لغتنامه دهخدا
بلابرهان . [ ب ِ ب ُ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + برهان ) بدون برهان . بی برهان . بدون دلیل . بی حجت :
سپهر با تو به رفعت برابری نکند
که شرمسار شود مدعی بلابرهان .
سپهر با تو به رفعت برابری نکند
که شرمسار شود مدعی بلابرهان .
سعدی .