ترجمه مقاله

بلاخلاف

لغت‌نامه دهخدا

بلاخلاف . [ ب ِ خ ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + خلاف ) بدون خلاف . بی اضافه و نقصان . (فرهنگ فارسی معین ). بی کم و کاست . دوراز دروغ و گزافه . حقیقت : وکلاء عالی شأن اگر از چاوش مشارالیه حقیقت استفسار فرمایند بلاخلاف به موقف عرض ... خواهند رسانید. (از نامه ٔ شاه عباس به سلطان مراد عثمانی ، شاه عباس نوشته ٔ فلسفی ج 3 ص 302).
ترجمه مقاله