ترجمه مقاله

بلاش

لغت‌نامه دهخدا

بلاش . [ ب َ ] (اِخ ) نام شهری و مدینه ای . (برهان ). شهری است که بلاش ساخته و بنام او موسوم بوده و آن را بلاشگرد می گویند، گویند در چهارفرسنگی مرو شاهجان بوده است . (آنندراج ). || نام جزیره ای است در وامق و عذرای عنصری :
به یکی جزیره که نامش بلاش
رسیدند شادی ز دل کرده لاش .

عنصری .


ترجمه مقاله