ترجمه مقاله

بلجة

لغت‌نامه دهخدا

بلجة. [ ب ُ ج َ] (ع اِ) سپیده ٔ صبح . (منتهی الارب ). انتهای شب هنگام آشکار شدن فجر، گویند: رأیت بلجة الصبح ؛ یعنی روشنی صبح را دیدم . (از اقرب الموارد). || گشادگی میان دو ابرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روشن و از آن جمله است که گویند «لیلةالقدر بلجة». (از منتهی الارب ). بَلجة. و رجوع به بَلجة شود. || آنچه پشت عارض است تا گوش ، که مویی بر آن نروید. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
ترجمه مقاله