بلس
لغتنامه دهخدا
بلس . [ ب ُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ بَلاس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و در دعای مردم است که گویند أرانیک اﷲ علی البلس ؛ و آن غراره ها باشد از پلاس آکنده از کاه ، کسی را که عقوبت کنند بر آن اشتهار کنند و ندا فرمایند. (منتهی الارب ). رجوع به بلاس شود.