ترجمه مقاله

بلعوم

لغت‌نامه دهخدا

بلعوم . [ ب ُ ] (ع ص ) مرد بسیارخوار سخت فروبرنده . (ناظم الاطباء). بَلعَم . و رجوع به بلعم شود. || (اِ) راهگذر طعام در حلق . (منتهی الارب ). راهگذر طعام و شراب در حلق . (دهار). مری . گلوگاه . مبلع. حلق . بُلعم . ج ، بَلاعم .(اقرب الموارد). و رجوع به بلعم شود. || آبراهه ٔ اندرونی زمین بلند. (منتهی الارب ). مسیلی داخل زمین که در «قف » یا قسمت مرتفع زمین قرار دارد. (از اقرب الموارد). || سپیدی پتفوز و پوزه ٔ خر. (منتهی الارب ). سفیدیی که در پوزه ٔ خر است در جانب دهان . ج ، بَلاعیم . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
ترجمه مقاله