ترجمه مقاله

بلندپروازی کردن

لغت‌نامه دهخدا

بلندپروازی کردن . [ ب ُ ل َ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به ارتفاعی دور پریدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). اوج گرفتن پرنده در آسمان . (فرهنگ فارسی معین ). بالا برآمدن . (ناظم الاطباء). || مقاصدی عالی داشتن . خواستار اموری بیش از حد خود بودن . خواهش مقام و منزلتی بیش از حد خود. بیش از حد خود خواستن . (یادداشت مرحوم دهخدا). آرزوی ترقی بسیار داشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || بیش از استطاعت خویش دعوی عمل کردن .(یادداشت مرحوم دهخدا). خودنمایی کردن . خودستایی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || هوس کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلندپرواز و بلندپروازی شود.
ترجمه مقاله