بلند برداشتن
لغتنامه دهخدا
بلند برداشتن . [ ب ُ ل َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) افراختن . (ناظم الاطباء). برافراشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بلند کردن . برانگیختن : اِمارة؛ بلند برداشتن باد غبار را. (منتهی الارب ). || ستودن . (ناظم الاطباء). ستایش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).