ترجمه مقاله

بلند گردانیدن

لغت‌نامه دهخدا

بلندگردانیدن . [ ب ُ ل َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بلند کردن . افراشتن . بالا بردن . اًسناء. اًسنام . (تاج المصادربیهقی ). اًعلاء. اًکباح . (منتهی الارب ). اًنشاء.تَرقیة. تَسنیة. تَعلیة. تَمتع. سَمک . (تاج المصادربیهقی ). عُلوّ. قَفص . مُعالاة. (از منتهی الارب ). هَوء. || عظمت دادن . علو بخشیدن . عالی ساختن .پایه ٔ عالی دادن : غرض من آنست که پایه ٔ این تاریخ بلند گردانم ... چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند. (تاریخ بیهقی ). پایه ٔ منصبش بلند گردانید. (گلستان سعدی ). اًکماح ؛ بلند و بزرگ منش گردانیدن . (منتهی الارب ). و رجوع به بلند و بلند کردن شود.
ترجمه مقاله