ترجمه مقاله

بلوح

لغت‌نامه دهخدا

بلوح . [ ب ُ ] (ع مص ) درماندن و مانده گردیدن . (منتهی الارب ). درمانده و عاجز شدن .(از اقرب الموارد). مانده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || رفتن آب و خشک گردیدن . (منتهی الارب ).خشک شدن خاک نمگن . (تاج المصادر بیهقی ). بَلح . (از اقرب الموارد). رجوع به بلح شود. || وافی نشدن زینهاری . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله