ترجمه مقاله

بلوطالملک

لغت‌نامه دهخدا

بلوطالملک .[ ب َل ْ لو طُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) جوز، و گویند شاه بلوط. (از اقرب الموارد). شاه بلوط و گویند گردکان .(الفاظ الادویة). شاه بلوط. (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویة). جوز، و برخی آن را شاه بلوط دانند. و برخی بلوطالملک را به بلوطالحی و بلوطالذکر تعریف کرده اند. (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ).
- بلوطالملک الازل ؛ به یونانی کمادریوس است . (از اختیارات بدیعی ).
ترجمه مقاله