ترجمه مقاله

بلیه

لغت‌نامه دهخدا

بلیه . [ ب َ ی ی َ ] (از عربی ، اِ) بلیة. بلیت . آزار و رنج و سختی . (غیاث ). حادثه . (یادداشت مرحوم دهخدا). خزیة. کِرزیم . (منتهی الارب ). رجوع به بلیت و بلیة و بلوی شود : داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیه ٔ دشوار. (تاریخ بیهقی ص 315). برابری می کند با بلیه ٔ الم رسان با صبر بسیاری که خدا به او داده است . (تاریخ بیهقی ص 308). آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود کرده اند. (تاریخ بیهقی ص 309).
به غاری از برای قوت دین
به کافر از پی دفع بلیه .

سوزنی .


- بلیه ٔ عام ؛ کنایه از وبا و طاعون و هر مرگامرگی و هر رنجی که همه کس را فراگیرد. (انجمن آرا).
ترجمه مقاله