ترجمه مقاله

بل

لغت‌نامه دهخدا

بل . [ ب َ ] (اِ) پاشنه ٔ پای . (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (شرفنامه ٔ منیری ). پَل . و رجوع به پل شود. || (ص ) جفت . هم بازی . در قاین و بیرجند به معنی جفت دربازی ، و در حصار و نامق (تربت حیدریه ) به معنی همبازی است . (از فرهنگ فارسی معین ). هریک از افراد بازی کننده در بازی الک دولک . (یادداشت مؤلف ) :
بیا که در همه عالم به مهربانی ما
کسی که عاشق صادق دگر نبیند بل .

نزاری قهستانی .


- هم بل ؛ هم بازی دربازی الک دولک . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله