ترجمه مقاله

بم

لغت‌نامه دهخدا

بم . [ ب َ ] (اِخ ) شهریست [ به ناحیت کرمان ] با هوای تن درست و اندر شهرستان وی حصاریست محکم و از جیرفت مهتر است و اندر وی سه مزگت جامع است یکی خوارج را و یکی مسلمانان را و یکی اندر حصار. و از وی کرباس و جامه و دستاری و خرمای خیزد. (حدود العالم ). از اقلیم سیم است .... گویند که کرم هفتواد در آنجا بترکید بدان سبب آن را بم خواندند. قلعه ٔ حصین دارد و هوایش از جیرفت خوشتر است و به گرمی مایل است . (نزهةالقلوب ). شهریست بزرگ و از شهرهای معتبر کرمان . بیشتر مردمان آن ریسنده اند ولباسهای آن در جمیع شهرها شهره است . آب مشروب آنان از قناتهایی است که در زیر زمین تعبیه کرده اند و آب آنجا شورمزه است . بم دارای یک نهر جاری است و آن را باغها و بازارهای آباد است و تا جیرفت یک منزل فاصله دارد. (از معجم البلدان ). شهر بم مرکز شهرستان بم ودر سر راه کرمان - زاهدان واقع است . طول آن 58 درجه و 21 دقیقه و 42 ثانیه ، عرض آن 29 درجه و 5 دقیقه و27 ثانیه ، طول از تهران 6 درجه و 57 دقیقه و 11 ثانیه ٔ خاور، بنابراین اختلاف ساعت بم با تهران 27 دقیقه و 25 ثانیه است . ارتفاع مرکز شهر از سطح اقیانوس 1050 متر است . این شهر که یکی از شهرهای قدیم کشور است ، دارای آثار و ابنیه ٔ قدیمی فراوان میباشد که از جمله بقعه ٔ امام زاده زید و بنای قلعه بنام ارگ را میتوان نام برد. شهر بم در زمان آغامحمدخان قاجار صدمه زیاد دیده چون اهالی آنجا به کمک لطف علی خان زند در مقابل آغامحمدخان ایستادگی کردند، پس از فتح شهر آغامحمدخان دستور داد عده ٔ زیادی را بقتل رساندند و از کله ٔ آنها منار ساختند. جمعیت این شهر 13500 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). نام دیگر ناحیت بم ، ولایت اربعه است . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
عدو رابر دل از وی بار غم باد
سنان او کلید فتح بم باد.

میرعماره .


ترجمه مقاله