بندواشلغتنامه دهخدابندواش . [ ب َ ] (اِ) به لغت اهل تنکابن ثیل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است خزنده که در مزارع مازندران بسیار است و اگر زود وجین نکنند گیاه کشته و مزروع را خفه کند. (یادداشت بخط مؤلف ).