بند ساختنلغتنامه دهخدابند ساختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتار کردن . پای بند ساختن : بر آن دل شد که لعبی چند سازدبگیرد شاه نو را بند سازد.نظامی .