ترجمه مقاله

بنصر

لغت‌نامه دهخدا

بنصر. [ ب ِ ص ِ ] (ع اِ) انگشتی که میان وسطی و خنصر است . مؤنث است . ج ، بناصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد).انگشت چهارم . ج ، بناصر. (مهذب الاسماء). انگشت میانه ٔ انگشت کوچک و وسطی . مؤنث آید و بفارسی دوم و بنیام گویند. ج ، بناصر. (ناظم الاطباء). انگشت میانه ٔ انگشت کوچک و وسطی . انگشت چهارم از جانب شست . کلیک . ج ، بناصر. (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح موسیقی ) نام قدیم یکی از پرده ها. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله