ترجمه مقاله

بنکت

لغت‌نامه دهخدا

بنکت . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء اشتیخن سغد سمرقند. و ابوالحسن علی بن یوسف بن محمدبن فقیه که به مکه از ابومحمد عبدالملک بن محمدبن عبیداﷲ زیبدی حدیث شنوده از آنجا است . (از تاج العروس ) (از معجم البلدان ) :
گیسوی تو شهبال همای نبوی دان
بوینده چو مشک تبت و بنکت و طمغاج .

سوزنی .


ترجمه مقاله