ترجمه مقاله

بهاءالدین

لغت‌نامه دهخدا

بهاءالدین . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علی بن عمرالظهیری سمرقندی . مرقد فضل او از اوج فرقد گذشته بود و زبان بیان او بساط ذکر حسان را درنوشته . سوار مرکب بلاغت و سالار موکب فصاحت بود. مدتی صاحب دیوان افشاء قلج طمغاچ خان بودو اکابر آن زمان از بحار فضایل او مغترف بودند و بتقدیم و پیشوایی او معترف و سندباد را به حلیت عبارت تزیینی داده است و آن عروس زیبا را مشاطه ٔ قریحت او به خوبترین دستی برآورده و اغراض الریاسة فی اعراض السیاسة از منشآت او است . (از لباب الالباب ج 1 ص 91). از کبار نویسندگان و بلغای پایان قرن ششم و اوایل قرن هفتم است . عوفی او را با لقب «صدرالاجل » یاد کرده واسم او را در باب «وزراء و صدور» آورده . این قلج طمغاج خان که ظهیری سمرقندی ، صاحب دیوان رسایل او بود، در مقدمه ٔ سندبادنامه با این القاب یاد شده است : «جلال الملک رکن الدنیا و الدین الپ قتلغ تنکابلکا ابوالمظفر قلج طمغاج خان بن قلج قراخان برهان خلیفةاﷲ ناصر امیرالمؤمنین ». و در جای دیگر تقریباً به همین القاب وصاحب ترجمه در زمان وی که در حدود 600 هَ . ق . وفات یافته ، می زیسته است . و علاوه بر تعهد امور دیوانی ، بتألیف کتب نیز اشتغال داشته است . از آثار او کتب ذیل مشهور است : 1 - اعراض الریاسة فی اغراض السیاسة، مشتمل بر لطایف کلام ملوک از عهد جمشید تا زمان قلج طمغاج خان . 2 - سمع الظهیر فی جمع الظهیر. 3 - سندبادنامه . 4 - او را دیوانی است و این اشعار از او است :
ملک بر پادشا قرار گرفت
روزگار آخر اعتبار گرفت
مدتی ملک در تزلزل بود
عاقبت بر ملک قرار گرفت
آنکه گنجی به یک سؤال بداد
وآنکه ملکی به یک سوار گرفت
عکس بزمش چو بر سپهر افتاد
خانه ٔ زهره زو نگار گرفت
صبح تیغش چو از نیام بتافت
آفتاب آسمان حصار گرفت
ملکا خسروا خداوندا
این سه نام از تو افتخار گرفت
پای ملک استوار گشت اکنون
که رکاب تو استوار گرفت .
وله ایضاً:
ای یمین تو مشرب آداب
وی یسار تو مکسب آمال
در بنانت ائمه ٔ فضلا
در بیانت لطیفه ٔ افضال .
رجوع به تاریخ ادبیات صفا از صص 999 - 1003 و لباب الالباب ج 1 صص 91 - 92 شود.
ترجمه مقاله