بهارافشان
لغتنامه دهخدا
بهارافشان . [ ب َ اَ ] (نف مرکب ) شکوفه پاشان . گل افشان . (ناظم الاطباء) :
با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تن مجلس نشینان جامه بوی گل گرفت .
با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تن مجلس نشینان جامه بوی گل گرفت .
طالب آملی (از آنندراج ).