ترجمه مقاله

بهجت

لغت‌نامه دهخدا

بهجت . [ ب َ ج َ ] (ع اِمص )شادمانی و تازگی . (غیاث ) (آنندراج ). سرور و شادی و شادمانی . (ناظم الاطباء) : آن ولایات دیگر بار ببهجت ملک و روای سلطنت او آراسته گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 301). || (مص ) شادمان شدن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بهجة شود. || (اِمص ) زیبایی و خوبی . (غیاث ) (آنندراج ). خوبی دیدار. زیبایی . (فرهنگ فارسی معین ) : یکی از متعلمان کمال بهجتی داشت و طیب لهجتی . (گلستان ). آفتاب رحمت قمرسریر کیوان منزلت مشتری خمیر ناهیدبهجت . (حبیب السیر). || شوق . (ناظم الاطباء).
- پربهجت ؛ با شادمانی زیاد و سرور بسیار. (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله