ترجمه مقاله

بهرام

لغت‌نامه دهخدا

بهرام . [ ب َ ] (اِخ ) پسر زراسب که یکی از نجبای زمان لهراسب بود. (ولف ) :
زریر سپهبد سپه را براند
نه بهرام گردنکش و خود براند.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1489).


ز تخم زرسپ آنکه بودند نیز
چو بهرام شیراوژن و ریونیز.

فردوسی (ایضاً ص 1488).


ترجمه مقاله