ترجمه مقاله

بهرج

لغت‌نامه دهخدا

بهرج . [ ب َ رَ ] (معرب ، ص ، اِ) باطل و کذب . (آنندراج ). باطل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هر چیز باطل و زبون و بد. (غیاث ) (آنندراج ). || ردی از هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). || مباح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ناسره . معرب از نبهره ٔ فارسی و قیل هی کلمة هندیة اصلها بنهلا فنقلت الی الفارسیة فقیل نبهره . (منتهی الارب ). درم ناسره . (غیاث ) (آنندراج ). درهمی که در غیر از دارالملک سکه زده باشند. (از اقرب الموارد) :
بدیدم عیار جهان کم ز هیچ است
از این بهرج ناروا میگریزم .

خاقانی .


ترجمه مقاله