بهره جوی
لغتنامه دهخدا
بهره جوی . [ ب َ رَ / رِ ] (نف مرکب ) سودجوی . جوینده ٔ سود. نفعطلب :
دند و ملک یکی شمر و بهره جوی باش
از بدره ٔ زر ملک و از پشیز دند.
دند و ملک یکی شمر و بهره جوی باش
از بدره ٔ زر ملک و از پشیز دند.
؟ (از یادداشت بخط مؤلف ).