ترجمه مقاله

بهر

لغت‌نامه دهخدا

بهر. [ ب َ ] (ع مص ) روشن شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || غلبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غالب آمدن بر کسی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دور شدن مرد. (ناظم الاطباء). || زیان کردن کسی . (ناظم الاطباء). || محزون کردن زید را. || بهتان زدن برفلان . || تکلیف کردن بر مردی فوق طاقتش . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || خوشنما نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || افزون آمدن نور ماه روشنایی کواکب را.(منتهی الارب ) (آنندراج ): بهر القمر؛ چیره شد و افزون آمد روشنایی ماه بر فروغ دیگر ستارگان . (منتهی الارب ). فایق آمدن روشنی ماه روشنی دیگر ستاره ها را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گذشتن از اصحاب در دانش و فضل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بهرت فلانة النساء؛ غالب آمد فلان زن درنیکویی بر دیگر زنان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تاسه برافکندن ، یقال : بهره الحمل و بهر (مجهولاً)؛ تاسه و دمه برافتاد اورا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دویدن تا آنکه تاسه و دمه بر وی غالب شود. (از اقرب الموارد). تاسه و دمه افکندن بار کسی را. (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله