ترجمه مقاله

بهز

لغت‌نامه دهخدا

بهز. [ ب َ ] (ع مص ) راندن و دور کردن کسی را از خویشتن بدرشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدرشتی دور کردن کسی را و دفعکردن او را. (ناظم الاطباء). || دست و پا یا هر دو دست زدن بر سینه ٔ کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || غلبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله