ترجمه مقاله

بهش

لغت‌نامه دهخدا

بهش . [ ب َ ] (ع مص ) شتافتن بسوی چیزی یا کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آرزومند کسی یا چیزی شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آرزومند گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). آهنگ کردن و نگرفتن آنرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شاد شدن و اهتزاز نمودن . (آنندراج ). شاد شدن و اهتزاز نمودن بچیزی . || آماده ٔ گریه یا خنده شدن . || دراز کردن دست تا بگیرد آنرا. || فراهم آمدن گروهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بهش عنه ؛ تفتیش کرد از وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله