بوحیلغتنامه دهخدابوحی . [ ب َ حا ] (ع ص ، اِ) ج ِ بویح . یقال : ترکهم بوحی ؛ یعنی گذاشت آنها را افتاده بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).