ترجمه مقاله

بوسحاق

لغت‌نامه دهخدا

بوسحاق . [ س ِ ] (اِخ ) ابواسحاق موصلی :
جویم از درگاه تو مر خویشتن را آب روی
همچو از درگاه هارون ، بوسحاق موصلی .

سوزنی .


رجوع به ابواسحاق موصلی شود.
ترجمه مقاله