بوسه گاه
لغتنامه دهخدا
بوسه گاه . [ س َ / س ِ ](اِ مرکب ) بوسه جای . جائی که بر آن بوسه زنند. (آنندراج ). جای بوس . لب . بوسگه . بوسگاه . (ناظم الاطباء). محل بوسه . جای بوسه . (فرهنگ فارسی معین ) :
از بوسه گاه خوبان شکّرشکار باش
تا پیشگاه باشی و اقبال پیشکار.
یاد او خورده است خاقانی از آنک
بوسه گاهش دست خمارآمده ست .
جسم تو کو بوسه گاه خلق بود
چون شود در خانه ٔ کور و کبود.
رگ دست ترا کز رشته ٔ جان است نازکتر
طبیب بی مروت بوسه گاه نیشتر کرده .
- بوسه گاه شناس ؛ شناسنده ٔ جای بوسه :
جدا نمیشود از پیش لعل میگونش
چه بوسه گاه شناس است حال موزونش .
از بوسه گاه خوبان شکّرشکار باش
تا پیشگاه باشی و اقبال پیشکار.
سوزنی .
یاد او خورده است خاقانی از آنک
بوسه گاهش دست خمارآمده ست .
خاقانی .
جسم تو کو بوسه گاه خلق بود
چون شود در خانه ٔ کور و کبود.
مولوی .
رگ دست ترا کز رشته ٔ جان است نازکتر
طبیب بی مروت بوسه گاه نیشتر کرده .
امیرخسرو(از آنندراج ).
- بوسه گاه شناس ؛ شناسنده ٔ جای بوسه :
جدا نمیشود از پیش لعل میگونش
چه بوسه گاه شناس است حال موزونش .
صائب (از آنندراج ).