ترجمه مقاله

بو یافتن

لغت‌نامه دهخدا

بو یافتن . [ ت َ] (مص مرکب ) نصیبی یافتن . بهره ای بردن :
منت ایزد را که رنجم چون صبا ضایع نشد
عاقبت بویی از آن سیب زنخدان یافتم .

صائب (از آنندراج ).


و بمعنی دوم نیز ایهام دارد. || سراغ یافتن . (آنندراج ). || مجازاً، اثری پیدا کردن از چیزی . نشانی از کسی یا چیزی یافتن .
ترجمه مقاله