بچنگ آوردن
لغتنامه دهخدا
بچنگ آوردن . [ ب ِ چ َوَ دَ ] (مص مرکب ) به دست آوردن . در اختیار گرفتن . به دست کردن :
باز دستم بزیر سنگ آورد
باز پای دلم بچنگ آورد.
ز شیرین مهر بردارم دگربار
شکرنامی بچنگ آرم دگربار.
باز دستم بزیر سنگ آورد
باز پای دلم بچنگ آورد.
انوری .
ز شیرین مهر بردارم دگربار
شکرنامی بچنگ آرم دگربار.
نظامی .