ترجمه مقاله

بچ

لغت‌نامه دهخدا

بچ . [ ب ُ ] (اِ) اندرون دهن . لنبوس . اکپ . کپ . پچ . (فرهنگ رشیدی ) (برهان قاطع). داخل دهان . (از فرهنگ شعوری ). قنب (در تداول مردم قزوین ). اندرون لنبوس . (فرهنگ جهانگیری ). بج . (آنندراج ). آکب . (فرهنگ نظام ) :
تا زبغرت زنیم پر از باد کن بچت
ورنه تپانچه بازخوری تو ز ما به پک .

پوربهای جامی (از فرهنگ نظام ).


|| گوشت پهلوی لب .(از فرهنگ شعوری ). در تداول عامه خراسان بُغ و بُک نیز بمعنی گوشتهای روی گونه و اطراف دهان بکار رود وگویند: وربکم مزنی ، یا: وربغم مزنی (بربکم می زنی )؟ || موی پیش سر. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ). || پالایش آب و شراب . زهاب . (از فرهنگ شعوری ).
ترجمه مقاله