بکار انداختنلغتنامه دهخدابکار انداختن . [ ب ِ اَت َ ] (مص مرکب ) براه انداختن . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). استعمال کردن . بکار بردن . اعمال کردن . مجری . معمول . مستعمل کردن .