ترجمه مقاله

بیدخشت

لغت‌نامه دهخدا

بیدخشت . [ خ ِ ] (اِ مرکب ) گزی که از ساقه های درخت بید خارج میشود. (دائرة المعارف فارسی ). شکرکی که روی درخت بید بعلت شته ای مخصوص ایجاد میشود. بید انگبین . (فرهنگ فارسی معین ). مَنّی که از صفصاف مشقق یعنی بید بیدخشتی تراود. منی است که بر اوراق بید افتد ببهاران و گاه به اندازه ای باشد که چند گز زمین را تر کند و زنبوران بر آن گرد آیند. و مردمان تازه ٔ آنرا چون عسل خورند و خشک آنرا مانند ملینی بکار برند. توده ٔ من و شیرینی که در بهار میان انبوهی از برگهای بید پدید آید بر سرشاخهای نو است و زنبوران برآن گرد آیند و باغبانان شیرینی را گرفته خشک کنند و در طب چون شیر خشت بکار برند. (یادداشت مؤلف ) .
ترجمه مقاله