ترجمه مقاله

بیرسن

لغت‌نامه دهخدا

بیرسن . [ رَ س َ ] (ص مرکب ) (از: بی + رسن ) بی افسار. رجوع به رسن شود. || اوباش . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله