ترجمه مقاله

بیرنجی

لغت‌نامه دهخدا

بیرنجی . [ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیرنج . بی آزاری . بی اذیتی . || بیزحمتی :
به آسانی نیابی شادکامی
به بیرنجی نیابی نیکنامی .

(ویس و رامین ).


رجوع به بیرنج شود.
ترجمه مقاله