ترجمه مقاله

بیرون گذاشتن

لغت‌نامه دهخدا

بیرون گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیرون کردن . خارج کردن . || رها کردن . جاری ساختن . گرفتن (خون ): بخلاف اشارت و مشاورت طبیب که ایشان را بود فصد کرد و خون به افراط بیرون گذاشت . (جهانگشای جوینی ). || خلاص کردن . آزاد کردن . رها کردن .یله کردن : اسیر گرفتند و بعضی ببردند و بعضی بیرون گذاشتند. (تاریخ سیستان ). کار سیستان بر او راست شد پس همه مردمان را بخواند و بنواخت و اسیران را بیرون گذاشت و خلعت داد. (تاریخ سیستان ). چون نامه اینجا رسید ایشان را خوش نیامد بیرون گذاشتن عمرو [ لیث از جانب اسماعیل احمد ] . (تاریخ سیستان ).
ترجمه مقاله