ترجمه مقاله

بیش بها

لغت‌نامه دهخدا

بیش بها. [ بی ب َ ] (ص مرکب ) پربها.(یادداشت مؤلف ). مقابل کم بها. ثمین . قیمتی . غالی . پرقیمت . گران بها. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). مقابل ارزان . مقابل رخیص : ده پاره یاقوت سرخ و ده تخت جامه ٔ بیش بها... نزدیک وی فرستاد. (تاریخ سیستان ). و اسپان و اشتران بیش بها. (تاریخ بیهقی ).
چون بها در گهربیش بها
هنر اندر گهرش تضمین است .

ابوالفرج رونی .


بحرم و کانم و چون بحر و چو کان حاصل من
خلق را دُرّ ثمین و گهر بیش بهاست .

مسعودسعد.


هین که بمیدان حسن رخش درافکند یار
بیش بهاتر ز جان نعل بهایی بیار.

خاقانی .


عروس عافیت آنگه قبول کردمرا
که عمربیش بها دادمش به شیربها.

خاقانی .


او را خلعتی تمام بیش بها فرستاد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 341 س 2). یزدادی آورده است که در عهد اول برای اطلس و نسیج و عتابی بیش بها و انواع دیباج و بهایی به طبرستان آمدند. (تاریخ طبرستان ).
ترجمه مقاله