بیمگاه
لغتنامه دهخدا
بیمگاه . (اِ مرکب ) (از: بیم ،ترس + گاه ، پسوند مکان ) محل خوف و خطر. (آنندراج ). محل خطر. جای ترس و بیم . (ناظم الاطباء) :
بهر بیمگاهی حصاری کند
ز بهر سرانجام کاری کند.
ره درین بیمگاه تا مردن
اینچنین میتوان بسر بردن .
بهر بیمگاهی حصاری کند
ز بهر سرانجام کاری کند.
نظامی .
ره درین بیمگاه تا مردن
اینچنین میتوان بسر بردن .
نظامی .