ترجمه مقاله

بیوگانی

لغت‌نامه دهخدا

بیوگانی . [ ب َ ] (حامص ) پیوگانی . عروسی . (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی ) (اوبهی ). عروسی و نکاح . (ناظم الاطباء). صاحب برهان نویسد: «عروس » را گویند چه بیوگ بمعنی عروس باشد. اما ظاهراً «عروسی » باید خواند و عروس سهو مطبعی است . (یادداشت لغتنامه ). شادی . کتخدایی ، که آنرا در ترکی طوی گویند. (غیاث ) :
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آیین و رسم یونانی .

عنصری .


- جشن بیوگانی ؛ جشن عروسی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله