ترجمه مقاله

بی محک

لغت‌نامه دهخدا

بی محک . [ م َ ح َ ] (ص مرکب ) (از:بی + محک ) بی سنگ آزمایش . آزمایش ناشده :
زرّ قلب و زرّ نیکو در عیار
بی محک هرگز ندانی زاعتبار.

مولوی .


رجوع به محک شود.
ترجمه مقاله