ترجمه مقاله

بی معاش

لغت‌نامه دهخدا

بی معاش . [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + معاش ) بدون توشه و زاد. بدون وسیله ٔ اعاشه . بدون گذران : اهل و عیالش را بی معاش و معطل نگذارد. (گلستان ). و رجوع به معاش شود.
ترجمه مقاله