بی دیانتیلغتنامه دهخدابی دیانتی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بیدینی . نادرستی : شاه مثال داد کنیزک را که جریمت و تهمت بشاهزاده اضافت کرده بود و بجنایت و بیدیانتی منسوب گردانیده فضیحت و رسوای خلق گردانند. (سندبادنامه ص 322).