بی زینهار
لغتنامه دهخدا
بی زینهار. (ص مرکب ) (از:بی + زینهار) بی زنهار. بی امان . بی پناه :
آهویی را کرد صیادی شکار
اندر آخر کردش او بی زینهار.
|| بی خوف و خدانترس . || که در آن امان و امنیت نیست . رجوع به زینهار شود.
آهویی را کرد صیادی شکار
اندر آخر کردش او بی زینهار.
مولوی .
|| بی خوف و خدانترس . || که در آن امان و امنیت نیست . رجوع به زینهار شود.