ترجمه مقاله

بی سرافسار

لغت‌نامه دهخدا

بی سرافسار. [ س َ اَ ] (ص مرکب ) بی مهار. گسسته مهار.سرخود. بدخوی . (ناظم الاطباء). || بدوضع. (آنندراج ). || بدتربیت . (ناظم الاطباء). || نااهل . (آنندراج ). || نالایق . ناقابل . || نامقید. (آنندراج ). || تنبل و کاهل . || غافل . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله